۱۳ لبخند ۱۴۰۲

من می‌خوام سیزده تا بگم،چون فقط دوستش دارم.

۱.روزی که این احمق روانی وارد زندگیم شد.(شاید اگر اون نبود‌ منم الان نبودم که این پست رو بنویسم،نمی‌دونم)

۲.مهمونی دخترونه‌ای که آبان ماه گرفتیم.

۳.تعریف‌هایی که آدم‌ها و دبیر زیستم ازم کردن.

۴.اولین سیگاری که دو تایی کشیدیم.

۵.اردیبهشت ماه که باد و بارون داشت ما رو می‌برد ولی ما تو خیابون عین موش آب کشیده می‌خندیدیم

۶.تمام روزهایی که با فریاد رفتم بیرون،مخصوصا اون شبی که فقط چهار ساعت باهم توی کافه صحبت کردیم و کلی گریه کردم.

۷.اون روزی که اون گربه‌ی سیاه خوشگل پا به پام چند ساعت راه اومد و هرکاری می‌کردم انجام می‌داد،جوری که هرکی رد می‌شد با خنده می‌گفت مامانشی؟! چقدر شبیه همدیگه این.

۸.اون روزی که موهام رو کوتاه کردم و بعدش رفتم پیش وکیل.

۹.اولین بوسه‌ام.

۱۰.اولین روزی که وارد باشگاه شدم و استاد گفت شبیه یک جنگجو زاده شدم و خیلی مستعدم.

۱۱.اون روزی که برف اومد و با مامان کلی زیر برف گریه کردیم و بابا یه آدم برفی کوچولو برام اورد در خونه و رفت...

۱۲.اون روزی که باهم رفتیم کنسرت و تا یازده شب تو خیابون بودیم الکی

۱۳. اون روزی که از بیمارستان مرخص شدم و دیدم فقط بابا دم در منتظرم وایساده.

‌‌‌‌‌Anima ‌‌‌‌‌

راستی،عیدتون مبارک

Sepideh --

نوروزت مبارک. با آرزوی نوشتن چیزهای خوب بیشتر برای سال بعد.

نوروز شماهم:)) آشنا نشدیم،تا حالا ندیده بودمتون..
همچنین
mitsuri ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌

دختر=))) سال نوت مبارک. امیدوارم لبخندهات بیشتر و پرتداوم بشن. 

+ اولین بوسه؟ >\\\<

سال نوی تو هم. امیدوارم امسالت توت فرنگی ای باشه:))
وای..آره
𝑲𝒊𝒎 𝑹𝒐𝒏𝒂

عه ببین کی اینجاست :"))

سال نوت کلی مبارک✨ امیدوارم سال خیلی قشنگی داشته باشی

عه درسا:))
تو هم همینطور🫂🤍
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیاهیِ احوالم نشو،احمق!
Designed By Erfan Powered by Bayan