دیشب داشتم فکر میکردم من اونموقعا که اینجا بودم واقعا زندگی کردم
و دلم برای همتون تنگ شده
دلم برای سلین تنگ شده
برای هیرای
برای ثنا(اون بزغاله همیشه پیشمه ولی بازم دلتنگشم)
برای چومی
برای مانیا
برای هیون ری
برای میتسوری عزیزم
برای ویلی
برای مائو
برای پریا
برای گریسون
برای لیلی
برای آلا
برای آیسان
برای میکا
برای ایمی
برای جیوو
برای جندوکی
برای سنپای
برای بلا
برای نیما
برای کیانا
و برای همه اونایی که اسمشون رو یادم رفت بنویسم،دلم تنگ شده
کاش هممون دوباره بچه بشیم،کاش هیچوقت اون ذوقمون که باهاش میومدیم اینجا کور نمیشد